مرحوم شیخ محمد حسین زاهد (رحمه الله) فرمودند: یکی از اولیای خدا، شب که به خانهاش رفت، به همسرش گفت که روغن در چراغ بریزد و چراغ را روشن کند، همسرش گفت در خانه روغن نداریم(این جریان قبل از سیم کشی برق بوده) سپس گفت لااقل غذائی بیاور تا بخوریم، همسرش گفت بر اثر اتمام آذوقه غذا هم نداریم، گویند آن شب از خوشترین شبهای عمر آن ولیّ خدا بود و تا صبح شکر خدا را میکرد که خدایا مگر من چه کرده بودم که در یک شب این دو نعمت بزرگ را به من عطا نمودی(1) حضرت آیت الله مجتهدی(رحمه الله) میفرمایند: وقتی که مرحوم شیخ محمد حسین زاهد این مطلب را برای من تعریف کردند، دندان طمع من نیز کشیده شد. خود مرحوم شیخ نیز همین طور بودند و وقتی با ایشان احوالپرسی میکردی آنچنان سرشان را تکان میدادند و میفرمودند: الحمدلله الحمدلله، که گویا تمام عالم از برای ایشان است و هرگز اظهار فقر و نداری نمیکردند. یکی از شاگردان ایشان گفت: ایشان سرِ درس خیلی میفرمودند: برادرها ناراحت نباشید برای من مثل روز روشن است که دست ما را میگیرند ونمیگذارند که مشکلات ما را از پای درآورد.
-----------------------------------------------------------
(1) حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند:
« إن الله إذا أحبَّ عبداً إبتلاهُ لِیَسمَعَ تَضَرُّعَه»
هرگاه خداوند بندهای را دوست داشته باشد او را گرفتار مشکلات و کمبودهایی در زندگی میکند تا صدای تضرع و زاریش را بشنود(مجموعه ورام ج1 ص4)