هنگام درخواست انتقال حوزه علمیه از مسجد حاج سید عزیزالله بازار به مسجد مرحوم حاج ملا محمد جعفر، تجار و مردم متدیّن با علماء مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که حضرت آیت الله مجتهدی به سه دلیل نسبت به علماء دیگر جهت ادامه راه مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد ارجحیت دارد.
دلیل اول: ایشان خود شاگردانی دارند و با جمعیتی قابل ذکر میتوانند به این مسجد مخروبه سر و سامانی بدهند.
دلیل دوم: ایشان حقالزحمه یا پول برای این امر نمیخواهند(چون در آن زمان هر دو بزرگوار یعنی مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد و حضرت استاد، منبع درآمدی داشتند و از سهم امام استفاده نمیکردند)
دلیل سوم: ایشان جوان هستند و تا سن پیری و کهولت و رحلت، علی الظاهر فاصله زیادی دارند.
شاید بتوان دلائل دیگری هم اضافه کرد مثلاً:
دلیل چهارم: قدرت تدریس، پشتکار، شهرت و آوازه استاد بود که باعث شد از میان علماء و معمّمین، ایشان انتخاب شوند.چه بسا کسانی که از اهل علم و دانش هستند اما قدرت تدریس و فنّ بیان و حوصله اداره طلاب جوان را ندارند.
دلیل پنجم: رضایت مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد به عنوان مؤسس حوزه از حضرت استاد بود. زیرا آن بزرگوار در زمان حیات خویش سخنرانی و پشتکار و درایت و محبوبیت و علم و دانش و تقوی استاد را دیده و پسندیده بود و چون مرحوم حاج شیخ محمد حسین زاهد قبل از حضرت استاد حوزه علمیه را اداره میکردند، طبیعتاً دوست داشتند که بعد از رحلت خود این حوزه همچنان باقی بماند به همین دلیل وصیت کردند که حوزه درس ایشان را حضرت استاد اداره کنن. لذا شاگردان آن مرحوم پس از شنیدن این وصیت و همچنین قدرت جاذبهای که در وجود حضرت استاد بود به ایشان مراجعه نمودند.
دلیل ششم: از همه مهمتر بلکه اصل و ریشه همه کارهاست، انتخاب خداوند است، چه بسا بزرگانی از علم و دانش و مجتهدین والامقامی هستند که خداوند از میان همه آنان عده ای خاص را به عنوان مراجع تقلید مثل شیخ انصاریها، عبدالکریم حائری یزدیها، ابوالحسن اصفهانیها، بروجردیها، امام خمینیها ـ رحمة الله علیهم ـ را انتخاب میکند. زیرا نیابت امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را خداوند نصیب هر کس نمیکند(1) و حتی در موارد پایین تر هم همین طور است یعنی تأسیس حوزه علمیه و یا اداره حوزه، آثار باقیات الصالحات، تألیفات سودمند و به جای ماندنی و غیرهف در صورت داشتن اخلاص و شرائط دیگری که مدّ نظر خداوند متعال است محقق میشود، و انجام این گونه امور نصیب افراد خاصی میشود. چه بسا خداوند نعمتی را در اختیار کسی قرار میدهد ولی به دلیل عدم صلاحیت او، آن نعمت را از او میگیرد(2).
----------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ فرمودند: فَأَمّا مَن کانَ مِنَ الفُقَهاءِ صائناً لِنَفسِهِ، حافِظاً لِدینِه، مُخالِفاً علی هَواهُ، مُطیعاً لِأمرِمولاه، فَلِلعوامِ أن یُقَلِّدوه، و ذلک لا یَکونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشّیعَةِ لا کُلُّهُم از میان فقهاء، هر کس خویشتن دار و نگهبان دینش باشد، و با هوای نفس خود مخالفت کند، و فرمان مولایش را اطاعت کند، بر عموم مردم لازم است که از او تقلید کنند، و این دسته برخی از فقهای شیعه هستند نه همه آنها ( وسائل الشیعه ج 18 ص 95)
2- حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: ما أنعَمَ اللهُ علی عبدٍ بِنِعمَةٍ فَسَلَبَها إیاه حتّی یُذنِبَ ذَنباً یَستَحِقُّ بِذلکَ السَّلب خداوند هیچ نعمتی را به کسی نمیدهد که از او بگیرد، مگر اینکه گناهی مرتکب میشود که مستحق گرفتن آن نعمت میشود.(اصول کافی ج3 ص276)